گفتی به من با من بمان ، ماندم
گفتی غیر من آغوشتو واسه کسی باز نکن
گفتی شانه هایت را غیر من تقدیم کسی نکن
آرزویت من باشم جز من کسی تو قلبت نباشه
حالا...
نیستی ببینی که من ماندم و تو رفتی
نیستی ببینی که آغوشم دلتنگیاتو به آغوش کشیده
نیستی ببینی شانه هایم غم نبودنتو به دوش کشیده
نیستی ببینی آرزویت نه حسرتت مرا به آتش می کشد
...................................................................
من در تنهایی خود وفایم را ساختم ، تو در آغوش دیگری بی وفایی را
من چشمانم را در اشکهای بی تو بودن ها حبس کردم ، تو چشمانت دیگری را پر از هوس کرد
من دلم را مملو از حسرت کردم ، تو دلت را پر از هوس
من سوختم در نبودتت ، تو زندگی ساختی با دیگری
گر عدالت سوختنم را بر زندگیت سبب دانست
من با عشق برایت خواهم سوخت...
..............................................................
تاریخ : یکشنبه 91/6/12 | 10:34 صبح | نویسنده : mobina nazifi | نظر
.: Weblog Themes By Pichak :.